درسادرسا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

درسا وروجک مامان و بابا

دختر شیرین زبونم

سلام شیرین زبون مامان دختر گل مامان داره روز به روز شیرین زبونتر و نمک تر میشه.روز هام با حضورت تند تند میگذره بدون اینکه متوجه گذر زمان بشم.زندگیم پر شده از شادی و خنده از دست وروجکم. عاشق شیرین زبونی هاتم. آخه من چه جوری میتونم بهت اخم کنم یا دعوات کنم وقتی که فوری میای بوسم میکنی اینقدر میگی:مامان دون مامان دون تا جوابتو بدم. اگه پیشت خوابیده پاشم نصفه شب بیدار میشی صورتم یا بازومو بوس میکنی دوباره می خوابی. اکثر مواقع کاری رو که میخوای انجام بدی اجازه میگیری.مامان اینو بلدالم؟مامان بلم بالا؟مامان اداده است؟(اجازه هست) چند روز پیش اومدی تو اتاقمون میگی:مامان اِداده است بیام اُداختون بِآبِم؟اجازه هست بیام اتاقتون بخوابم؟ داخل...
28 مهر 1393

27 ماهگی

عشق مامان سلام 27 ماهگیت رو با کلی تاخیر تبریک میگم. فکر نکنی فراموش کردم اون روزو نه تازه از مشهد اومده بودیم خسته بودیم نشد بعد از اونم که وقت نداشتم. ...
28 مهر 1393

اولین سفر مشهد دخترم

سلام دردونه مامان بالاخره امام رضا طلبید و صبح 5شنبه 10 مهر رفتیم مشهد.و صبح دوشنبه برگشتیم شهر خودمون.این اولین سفر شما به مشهد و اولین قطار سوار شدنت بود.از قطار خوشت اومده بود میخندیدی و ذوق میکردی.میگفتی"میلیم مشد با قطال.اونجا هم خوب بودی همراه مامان مریم اینا رفتیم خیلی بهمون خوش گذشت یه وقتایی خسته میشدی نق میزدی میومدی بغل یا شیطنت میکردی.بیشتر سر لباسات اذیت میکردی،نمی خواستی لباس بپوشی میگفتی "منو اَدَ میونه"منو اذیت میکنه.کلا با لباس خیلی مشکل داری،لباس زبر،مارک داخل و بیرون لباس،شورت،شلوار یا بلوزی که نیم سانت قدش کوتاه باشه،گردنبند،همه شما رو اذیت میکنه خیلی خیلی ناز داری. صبح جمعه چادرت رو سرت کردیم بریم حر...
28 مهر 1393
1